
اسطوره در یکی از بیانهایش، شیوهی اندیشیدیدن مردمان باستان بوده است. نحوهی توضیح دادن آنچه انسان از جهان میفهمد، آنچه پیش رویش است و هرچه نیاز به تبیین و توضیح دارد. درک کارکرد طبیعت و هرچه در آن است، فهم آغاز و چگونگی شکلگیری عالم و قواعدی برای سامان دادن به آیینها و مناسک از دیگر دستور کارهای اسطوره بوده است. مردمان ساکن در جغرافیای تاریخیـفرهنگ ایران نیز، همچون دیگر تمدنهای باستان، مجموعه اساطیری خلق و ثبت کردهاند که بخش قابل توجهی از آن برای ما برجای مانده است. اسطورهشناسی ایران عمدتاً به روایتهای رسمی از اساطیر این جغرافیا، در پیش و پس از اسلام میپردازد. این اساطیر بیشتر در محدودهی روایاتی قرار میگیرند که یا مستقیماً به دین زرتشتی ارتباط پیدا میکنند یا متأثر از آنند، گرچه بسیاری از آنان ممکن است منشئی بیرون از این مذهب یا این جغرافیا داشته باشند. آنچه از اسطورهشناسی ایرانی میشناسیم عمدتاً محدود به روایتهای رسمیای است که از حکومتهای غالب بر این سرزمین به ما رسیده است و اسطورهشناسی دیگر مردمان این جغرافیا در بیشتر موارد تنها در آینهی این روایات این حاکمان بازتاب یافته است. از آنجا دیگر ساکنان جغرافیای فرهنگیتاریخی ایران یا از کتابت بهره نمیبردند یا آنچه نوشتهاند در گذر تاریخ از میان رفته است، تاریخ اسطورهای ایران غالباً همخوان با تاریخ رسمی آن است، مگر در مواردی که اساطیر و افسانهها شفاهی یا به طرق دیگری منتقل شده باشند.